[عبارت]

tenir tête

/tənˈiʁ tˈɛt/

1 مخالفت کردن ایستادگی کردن

  • 1.Il faut tenir tête au gouvernement conservateur.
    1. باید در برابر دولت محافظه‌کار ایستادگی کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان