Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . آزمون
2 . آزمایش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le test
/tɛst/
قابل شمارش
مذکر
1
آزمون
تست، امتحان
1.Il a beaucoup étudié et il a réussi le test.
1. او خیلی مطالعه کرد و امتحان را قبول شد.
2.Je dois passer plusieurs tests pour être admis dans cette école.
2. برای پذیرفته شدن در این مدرسه من باید آزمونهای مختلفی را پشت سر بگذارم.
2
آزمایش
امتحان
تصاویر
کلمات نزدیک
tesson
tes
tertio
tertiaire
terroriste
test de dépistage
test de niveau
testament
testamentaire
tester
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان