Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . غش کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
tomber dans les pommes
/tɔ̃be dɑ̃ le pɔm/
1
غش کردن
از حال رفتن
1.J’étais si épuisée que je suis tombée dans les pommes.
1. من آنقدر خسته بودم که غش کردم.
2.Quand j'ai vu le sang, je suis tombé dans les pommes.
2. هنگامی که خون دیدم غش کردم.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت اللفظی این عبارت "افتادن در سیبها" است که کنایه از "غش کردن" و یا "از حال رفتن" است.
تصاویر
کلمات نزدیک
tomber dans le panneau
tomber dans le hors-sujet
tomber amoureux
tomber
tombeau
tomber en miettes
tomber en panne
tomber malade
tombeur
tombola
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان