[عبارت]

tomber dans les pommes

/tɔ̃be dɑ̃ le pɔm/

1 غش کردن از حال رفتن

  • 1.J’étais si épuisée que je suis tombée dans les pommes.
    1. من آنقدر خسته بودم که غش کردم.
  • 2.Quand j'ai vu le sang, je suis tombé dans les pommes.
    2. هنگامی که خون دیدم غش کردم.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت اللفظی این عبارت "افتادن در سیب‌ها" است که کنایه از "غش کردن" و یا "از حال رفتن" است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان