Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . نوبت
2 . برج
3 . گردش
4 . ماشینتراش (چوب، فلز و ...)
5 . چرخش (شنا)
6 . رخ (شطرنج)
7 . دور (اندازه)
8 . چرخ (دستگاه)
9 . چرخش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le tour
/tuʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
نوبت
attendre/passer son tour
منتظر نوبت خود ماندن/نوبت خود را رد کردن
1. Attends ton tour pour monter dans le train.
1. برای سوار شدن در قطار منتظر نوبتت بمان.
2. J'attend mon tour à lire le texte.
2. منتظر نوبتم میمانم تا متن را بخوانم.
tour à tour
به نوبت
1. Parlez tour à tour.
1. به نوبت حرف بزنید.
2. Utilisez tour à tour le téléphone et Internet.
2. اینترنت و تلفن را به نوبت استفاده کنید.
être son tour
نوبت کسی بودن
1. C'est le tour de qui ?
1. نوبت کیست؟
2. Mon frère a fait la vaisselle hier, donc c'est mon tour aujourd'hui.
2. برادرم دیروز ظرف شستهاست، پس امروز نوبت من است.
2
برج
(la tour)
مترادف و متضاد
gratte-ciel
1.Cette tour est plus grande que tous les autres bâtiments.
1. این برج از همه ساختمانهای دیگر بلندتر است.
la Tour Eiffel
برج ایفل
Avez-vous vu la Tour Eiffel ?
شما برج ایفل را دیدهاید؟
tour de contrôle
برج مراقبت
1. La tour de contrôle, c'est là-bas.
1. برج مراقبت همان جاست.
2. Le public peut accéder facilement à la tour de contrôle.
2. مردم میتوانند بهراحتی به برج مراقبت دسترسی داشته باشند.
3
گردش
گشت، سیاحت
مترادف و متضاد
balade
promenade
voyage
faire le tour de la ville/du monde/de l'Europe...
شهر/دنیا/اروپا... را گشتن
1. Allons faire le tour du monde.
1. بیایید برویم دور دنیا را بگردیم.
2. Allons faire un tour en forêt.
2. برویم توی جنگل گردش کنیم.
3. Je reviens, je vais faire un (petit) tour.
3. من بازمیگردم، من به گردشی کوتاه میروم.
4
ماشینتراش (چوب، فلز و ...)
tour à bois/à métaux
چوبتراش [ماشین چوب تراش]/فلز تراش
1. C'est le tour à métaux dont on sert.
1. این فلزتراشی است که ازش استفاده میکنیم.
2. Le tour à bois est une machine de la famille des tours.
2. ماشین چوب تراش دستگاهی است از خانواده ماشینتراشها.
5
چرخش (شنا)
tour de la nage
چرخش شنا
Maîtrisez les techniques pour faire un tour de la nage le plus rapide.
بر تکنیکهایی تسلط بیابید تا بتوانید سریعترین چرخش شنا را انجام دهید.
6
رخ (شطرنج)
قلعه
(la tour)
specialized
la tour de jeu d'échecs
مهره رخ بازی شطرنج
La tour (♖, ♜) est une pièce du jeu d'échecs.
رخ (♖, ♜) یکی از مهرههای بازی شطرنج است.
7
دور (اندازه)
مترادف و متضاد
contour
mesurer le tour de taille/tête/poitrine...
دور کمر/سر/سینه... را اندازه گرفتن
1. Je mesure le tour de tête et puis je remets de tricoter un chapeau pour toi.
1. دور سرت را اندازه میگیرم و بعدش کلاهی برایت میبافم.
2. Mesure le tour de taille et prends tout ce que tu veux.
2. دور کمرت را اندازه بگیر و هر چی میخواهی بردار.
8
چرخ (دستگاه)
le tour de potier
چرخ سفالگری
1. Le voilà, c'est le guide complet pour bien choisir un tour de potier.
1. بفرمایید، این هم راهنمای کامل انتخاب درست چرخ سفالگری.
2. Un tour de potier est une machine utilisée dans la création de céramiques.
2. چرخ سفالگری دستگاهی است که برای درست کردن ظروف سرامیکی استفاده میشود.
9
چرخش
مترادف و متضاد
rotation
donner deux tours de clé
دو بار کلید را توی قفل چرخاندن [دو چرخش به کلید دادن]
Donne deux tours de clé et ouvre la porte.
دو بار کلید را توی قفل بچرخان و در را باز کن.
tour de vis
چرخش پیچ
D'une part, elle a donné un tour de vis.
از یک طرف، به پیچ چرخشی داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
toupie
toupet
toulouse
toulon
toujours
tour de contrôle
tour de france
tour de passe-passe
tour eiffel
tour-opérateur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان