[اسم]

le tour

/tuʀ/
قابل شمارش مذکر

1 نوبت

attendre/passer son tour
منتظر نوبت خود ماندن/نوبت خود را رد کردن
  • 1. Attends ton tour pour monter dans le train.
    1. برای سوار شدن در قطار منتظر نوبتت بمان.
  • 2. J'attend mon tour à lire le texte.
    2. منتظر نوبتم می‌مانم تا متن را بخوانم.
tour à tour
به نوبت
  • 1. Parlez tour à tour.
    1. به نوبت حرف بزنید.
  • 2. Utilisez tour à tour le téléphone et Internet.
    2. اینترنت و تلفن را به نوبت استفاده کنید.
être son tour
نوبت کسی بودن
  • 1. C'est le tour de qui ?
    1. نوبت کیست؟
  • 2. Mon frère a fait la vaisselle hier, donc c'est mon tour aujourd'hui.
    2. برادرم دیروز ظرف شسته‌است، پس امروز نوبت من است.

2 برج (la tour)

مترادف و متضاد gratte-ciel
  • 1.Cette tour est plus grande que tous les autres bâtiments.
    1. این برج از همه ساختمان‌های دیگر بلندتر است.
la Tour Eiffel
برج ایفل
  • Avez-vous vu la Tour Eiffel ?
    شما برج ایفل را دیده‌اید؟
tour de contrôle
برج مراقبت
  • 1. La tour de contrôle, c'est là-bas.
    1. برج مراقبت همان جاست.
  • 2. Le public peut accéder facilement à la tour de contrôle.
    2. مردم می‌توانند به‌راحتی به برج مراقبت دسترسی داشته باشند.

3 گردش گشت، سیاحت

مترادف و متضاد balade promenade voyage
faire le tour de la ville/du monde/de l'Europe...
شهر/دنیا/اروپا... را گشتن
  • 1. Allons faire le tour du monde.
    1. بیایید برویم دور دنیا را بگردیم.
  • 2. Allons faire un tour en forêt.
    2. برویم توی جنگل گردش کنیم.
  • 3. Je reviens, je vais faire un (petit) tour.
    3. من بازمی‌گردم، من به گردشی کوتاه می‌روم.

4 ماشین‌تراش (چوب، فلز و ...)

tour à bois/à métaux
چوب‌تراش [ماشین چوب تراش]/فلز تراش
  • 1. C'est le tour à métaux dont on sert.
    1. این فلزتراشی است که ازش استفاده می‌کنیم.
  • 2. Le tour à bois est une machine de la famille des tours.
    2. ماشین چوب تراش دستگاهی است از خانواده ماشین‌تراش‌ها.

5 چرخش (شنا)

tour de la nage
چرخش شنا
  • Maîtrisez les techniques pour faire un tour de la nage le plus rapide.
    بر تکنیک‌هایی تسلط بیابید تا بتوانید سریع‌ترین چرخش شنا را انجام دهید.

6 رخ (شطرنج) قلعه (la tour)

specialized
la tour de jeu d'échecs
مهره رخ بازی شطرنج
  • La tour (♖, ♜) est une pièce du jeu d'échecs.
    رخ (♖, ♜) یکی از مهره‌های بازی شطرنج است.

7 دور (اندازه)

مترادف و متضاد contour
mesurer le tour de taille/tête/poitrine...
دور کمر/سر/سینه... را اندازه گرفتن
  • 1. Je mesure le tour de tête et puis je remets de tricoter un chapeau pour toi.
    1. دور سرت را اندازه می‌گیرم و بعدش کلاهی برایت می‌بافم.
  • 2. Mesure le tour de taille et prends tout ce que tu veux.
    2. دور کمرت را اندازه بگیر و هر چی می‌خواهی بردار.

8 چرخ (دستگاه)

le tour de potier
چرخ سفالگری
  • 1. Le voilà, c'est le guide complet pour bien choisir un tour de potier.
    1. بفرمایید، این هم راهنمای کامل انتخاب درست چرخ سفالگری.
  • 2. Un tour de potier est une machine utilisée dans la création de céramiques.
    2. چرخ سفالگری دستگاهی است که برای درست کردن ظروف سرامیکی استفاده می‌شود.

9 چرخش

مترادف و متضاد rotation
donner deux tours de clé
دو بار کلید را توی قفل چرخاندن [دو چرخش به کلید دادن]
  • Donne deux tours de clé et ouvre la porte.
    دو بار کلید را توی قفل بچرخان و در را باز کن.
tour de vis
چرخش پیچ
  • D'une part, elle a donné un tour de vis.
    از یک طرف، به پیچ چرخشی داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان