[فعل]

trahir

/tʀaiʀ/
فعل گذرا
[گذشته کامل: trahi] [حالت وصفی: trahissant] [فعل کمکی: avoir ]

1 خیانت کردن

  • 1.Je ne trahirai jamais la confiance de mon meilleur ami.
    1. من هیچ‌گاه به اعتماد بهترین دوستم خیانت نخواهم کرد.
  • 2.Nous avions confiance en vous, vous nous avez trahis.
    2. ما به شما اعتماد داشتیم، شما به ما خیانت کردید.

2 آشکار شدن نشان دادن

  • 1.Elle a trahi l'émotion qu'elle ressentait.
    1. احساسی را که تجربه کرد نشان داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان