[اسم]

la trahison

/tʀaizɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 خیانت

  • 1.Elle a beaucoup souffert de la trahison de son mari.
    1. او از خیانت شوهرش خیلی عذاب کشید.
  • 2.Mentir peut être considéré comme une trahison.
    2. دروغ گفتن می‌تواند مانند خیانت تلقی شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان