[اسم]

le traitement

/tʀɛtmɑ̃/
قابل شمارش مذکر

1 درمان معالجه

  • 1.Le patient a bien réagi au traitement.
    1. بیمار به خوبی نسبت به درمان واکنش نشان داده است.
  • 2.Les médecins ont testé l'efficacité du traitement.
    2. پزشکان تاثیر درمان را آزمایش کرده‌اند.
suivre un traitement
مراحل درمان را گذراندن
  • Suivre un traitement contre l'asthme
    مراحل درمان آسم را گذراندن

2 پردازش (اطلاعات) بررسی

  • 1.Le traitement de votre commande prendra deux jours.
    1. پردازش درخواست شما دو روز طول خواهد کشید.
Traitement de l'information
پردازش اطلاعات
Le traitement social du chômage
بررسی بعد اجتماعی بیکاری

3 تصفیه

Le traitement d'eau
تصفیه آب
  • 1. C'est une station de traitement des eaux usées.
    1. این یک ایستگاه تصفیه آب‌های استفاده شده است.
  • 2. Le traitement des eaux usées est long et coûteux.
    2. تصفیه آب‌های استفاده شده (کاری) طولانی و پرهزینه است.

4 رفتار برخورد

mauvais/meilleur... traitement
رفتار بد/خوب...
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان