Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . درمان
2 . پردازش (اطلاعات)
3 . تصفیه
4 . رفتار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le traitement
/tʀɛtmɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
درمان
معالجه
1.Le patient a bien réagi au traitement.
1. بیمار به خوبی نسبت به درمان واکنش نشان داده است.
2.Les médecins ont testé l'efficacité du traitement.
2. پزشکان تاثیر درمان را آزمایش کردهاند.
suivre un traitement
مراحل درمان را گذراندن
Suivre un traitement contre l'asthme
مراحل درمان آسم را گذراندن
2
پردازش (اطلاعات)
بررسی
1.Le traitement de votre commande prendra deux jours.
1. پردازش درخواست شما دو روز طول خواهد کشید.
Traitement de l'information
پردازش اطلاعات
Le traitement social du chômage
بررسی بعد اجتماعی بیکاری
3
تصفیه
Le traitement d'eau
تصفیه آب
1. C'est une station de traitement des eaux usées.
1. این یک ایستگاه تصفیه آبهای استفاده شده است.
2. Le traitement des eaux usées est long et coûteux.
2. تصفیه آبهای استفاده شده (کاری) طولانی و پرهزینه است.
4
رفتار
برخورد
mauvais/meilleur... traitement
رفتار بد/خوب...
تصاویر
کلمات نزدیک
traite
traitant
trait
traire
train-train
traiter
traiteur
traité
trajectoire
trajet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان