[فعل]

traiter

/tʀete/
فعل گذرا
[گذشته کامل: traité] [حالت وصفی: traitant] [فعل کمکی: avoir ]

1 رفتار کردن برخورد کردن

مترادف و متضاد comporter conduire
traiter quelqu'un bien/mal...
با کسی خوب/بد... رفتار کردن
  • 1. Elle traite toujours ses clients avec beaucoup d'égard.
    1. او همیشه با مشتریانش با احترام زیادی رفتار می‌کند.
  • 2. Il nous a traité très mal.
    2. او با ما خیلی بد برخورد کرد.
traiter quelqu'un comme un chien/en ami
با کسی مثل سگ/مثل یک دوست رفتار کردن
  • 1. Elle le traite comme un chien.
    1. با او مثل سگ رفتار می‌کند.
  • 2. Elle nous a traités en amis.
    2. او با ما مثل یک دوست [دوستانه] رفتار کرد.

2 تصفیه کردن

مترادف و متضاد purifier
traiter de l'eau
آب را تصفیه کردن
  • On peut traiter des eaux usées.
    می‌توان آب‌های استفاده شده را تصفیه کرد.

3 صدا زدن نامیدن، صدا کردن، نسبتی دادن

مترادف و متضاد qualifier
traiter quelqu'un de quelque chose
کسی را چیزی صدا زدن
  • 1. Elle traite son frère d'imbécile.
    1. او برادرش را احمق صدا می‌زند.
  • 2. Il a traité son adversaire de menteur.
    2. او حریفش را دروغگو صدا می‌زند.
  • 3. Paul l'a traité de tous les noms.
    3. "پل" او را با همه اسامی صدا می‌زند.

4 پرداختن (به مسئله‌ای) بررسی کردن، مطرح کردن

مترادف و متضاد aborder examiner parler
traiter (de) quelque chose
به چیزی پرداختن
  • 1. Article qui traite de politique.
    1. مقاله‌ای که به سیاست می‌پردازد.
  • 2. La conférence traite de la faim dans le monde.
    2. این کنفرانس به (مسئله‌ی) گرسنگی در جهان می‌پردازد.
  • 3. Le Premier ministre traitera cette question devant l'Assemblée.
    3. نخست‌وزیر جلوی مجمع به این مسئله خواهد پرداخت.

5 درمان کردن معالجه کردن

مترادف و متضاد soigner
traiter une maladie/un malade...
بیماری/بیمار... را معالجه کردن
  • 1. Ce service hospitalier traite les malades du sida.
    1. این بخش بیمارستان بیماران مبتلا به ایدز را درمان می‌کند.
  • 2. On sait maintenant traiter cette maladie très rare.
    2. می‌دانیم حالا چگونه این بیماری بسیار نادر را درمان کنیم.

6 کار کردن روی

مترادف و متضاد travailler
traiter quelque chose
روی چیزی کار کردن
  • 1. L'opticien traite des verres pour les rendre antireflet.
    1. چشم‌پزشک روی شیشه‌ها کار می‌کند تا ضدنور شوند.
  • 2. Le savant traitera des données informatiques.
    2. دانشمند روی اطلاعات کامپیوتری کار خواهد کرد.

7 مذاکره کردن

مترادف و متضاد négocier
traiter (avec) quelqu'un/traiter quelque chose
با کسی مذاکره کردن/چیزی را مذاکره کردن
  • 1. Ils ont traité avec nos concurrents.
    1. آنها با رقبای ما مذاکره کردند.
  • 2. On va traiter la vente d'une usine clefs en mains.
    2. قرار است روی فروش کارخانه‌ای مهم مذاکره کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان