[فعل]

verser

/vɛʀse/
فعل گذرا
[گذشته کامل: versé] [حالت وصفی: versant] [فعل کمکی: avoir ]

1 واریز کردن

مترادف و متضاد payer régler
verser de l'argent/200 euros...
پول/200 یورو... ریختن
  • 1. Elle a versé 200 euros sur son compte.
    1. او 200 یورو به حساب من واریز کرده‌است.
  • 2. Il n'a pas encore versé le montant du loyer.
    2. او هنوز (مبلغ) کرایه را واریز نکرده‌است.
  • 3. J'ai versé de l'argent sur le compte bancaire de mon fils.
    3. به حساب بانکی پسرم پول واریز کرده‌ام.

2 ریختن

verser quelque chose
چیزی را ریختن
  • 1. Elle a versé du lait dans le verre.
    1. او شیر را در لیوان ریخت.
  • 2. Il verse de l'eau sur les mains.
    2. او روی دستانش آب می‌ریزد.
  • 3. J'ai versé le vin dans une carafe.
    3. من شراب را در یک تنگ ریختم.
  • 4. La cuisinière a versé de la farine dans un pot.
    4. آشپز آرد را در ظرفی ریخت.

3 الصاق کردن (به) چسباندن (به)

مترادف و متضاد adjoindre ajouter
verser quelque chose à quelque chose
چیزی را به چیزی الصاق کردن
  • 1. Il a versé une pièce au dossier.
    1. او مدرکی به پرونده الصاق کرد.
  • 2. La femme a versé des photos à la carte postale.
    2. زن چندین عکس به کارت پستال چسباند.

4 انتصاب کردن گماشتن

مترادف و متضاد muter nommer
verser quelqu'un dans un poste
کسی را در مقامی انتصاب کردن
  • 1. Il a demandé à être versé dans les services administratifs.
    1. او درخواست کرد که در بخش اداری منتصب شود. [انتصاب گردد.]
  • 2. Le patron l'a versé dans cette entreprise.
    2. رئیس، او را در این شرکت انتصاب کرد.

5 چپه شدن واژگون شدن

مترادف و متضاد basculer se renverser
verser sue quelque chose
روی/در چیزی چپه شدن
  • 1. La voiture a versé sur la route du bois.
    1. ماشین در مسیر جنگل چپه شد.
  • 2. Le camion a versé sur la chaussée.
    2. کامیون روی جاده چپه شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان