Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . لرزش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la vibration
/vibʀasjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
لرزش
ارتعاش
1.Le camion lourd a causé une vibration dans le sol.
1. کامیون سنگین باعث لرزشی بر روی زمین شد.
2.Le décollage provoque des vibrations.
2. بلند شدن هواپیما از زمین باعث ارتعاشات شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
vibrant
viande rouge
viande blanche
viande
viager
vibrer
vibreur
vibromasseur
vicaire
vice
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان