[اسم]

la vitrine

/vitʀin/
قابل شمارش مونث

1 ویترین

  • 1.La vitrine de la boulangerie est pleine de gâteaux.
    1. ویترین نان‌فروشی [نانوایی] پر از شیرینی است.
  • 2.Les clients ont admiré les produits de luxe dans la vitrine.
    2. مشتریان محصولات اشرافی [نفیس] داخل ویترین را تحسین کرده‌اند.

2 نمایش ارائه

  • 1.C'est une véritable vitrine des cultures.
    1. این یک نمایش واقعی از فرهنگ‌ها است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان