[اسم]

la voix

/vwɑ/
قابل شمارش مونث
[جمع: voix]

1 صدا ندا

  • 1.Lisez cette lettre à voix haute.
    1. این نامه را با صدای بلند بخوانید.
  • 2.Mon mari a une voix très douce.
    2. شوهرم صدای خیلی ملایمی دارد.

2 رای

  • 1.Donner sa voix à un candidat.
    1. رای دادن به یک نماینده.
  • 2.Il a obtenu quatre voix au dernier vote.
    2. او در آخرین رای‌گیری 4 رای به دست آورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان