[فعل]

üzülmek

/yzølmˈɛc/
فعل گذرا

1 ناراحت شدن

  • 1.Lütfen üzülme, her şey düzelecek.
    1. لطفا ناراحت نباش، همه چیز درست خواهد شد.
  • 2.Senin üzülmeni hiç istemezdim.
    2. اصلا دوست نداشتم تو ناراحت بشوی.

2 نگران بودن

مترادف و متضاد kaygılanmak
  • 1.Bu apartmandan başka yere gideceksiniz diye üzülüyorum.
    1. خیلی نگرانم که از این آپارتمان به آپارتمان دیگری می‌خواهید بروید.
  • 2.Üzülmen için neden yok.
    2. برای نگران شدنت دلیلی وجود ندارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان