[اسم]

üzüntü

/yzøntˈø/
قابل شمارش

1 ناراحتی

مترادف و متضاد sevinç
  • 1.Beni sevseydi bu kadar üzüntüyü bana yaşatmazdı.
    1. اگر من را دوست داشت این همه ناراحتی را به من تحمیل نمی‌کرد.
  • 2.Bu kadar üzüntüye dayanamaz.
    2. تحمل این همه ناراحتی را ندارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان