[اسم]

bakım

/bˈakɯm/
قابل شمارش

1 سرویس رسیدگی، معاینه، کنترل

  • 1.Bu arabanın bakıma ihtiyacı var.
    1. این ماشین احتیاج به رسیدگی دارد.
  • 2.Bu bahçe bakım ister.
    2. این باغچه رسیدگی می‌خواهد.

2 مراقبت

  • 1.Bakım maaliyeti ne kadar olacak?
    1. هزینه این مراقبت چقدر خواهد شد؟
  • 2.Eğer devamlı bakım olmazsa bu hasta iyileşmez.
    2. اگر مراقبت دائم از این بیمار نشود خوب نمی‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان