[صفت]

bezgin

/bɛzɡˈɪn/
قابل مقایسه

1 بی‌اشتیاق

  • 1.Onu iyice bezgin gördüm.
    1. او را زیادی بی‌اشتیاق دیدم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان