[فعل]

bezmek

/bɛzmˈɛc/
فعل گذرا

1 خسته شدن کلافه شدن

  • 1.Yazmaktan bezdim, başka şey yapacağım.
    1. از نوشتن خسته شدم، کار دیگری می‌خواهم انجام بدهم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان