[اسم]

kaçış

/katʃˈɯʃ/
قابل شمارش

1 فرار

  • 1.Hapisteyken hücre arkadaşıyla kaçış planı kurmuş.
    1. وقتی در زندان بود با هم سلولی‌اش برنامه یک فرار را ریخته بود.
  • 2.Kaçış öyküsü
    2. داستان فرار
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان