[اسم]

koy

/kˈɔj/
قابل شمارش

1 خلیج [کوچک]

  • 1.Akşamları koya gidip şezlongların üzerinde yıldızlara bakıyor.
    1. شب‌ها به خلیج می‌رود و روی تخت‌های ساحلی دراز می‌کشد و به ستاره‌ها نگاه می‌کند.
  • 2.Emekli olduktan sonra küçük bir koyde yaşamaya karar verdi.
    2. بعد از بازنشسته شدن تصمیم به زندگی در یک خلیج کوچک گرفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان