خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . از دست دادن
[فعل]
أَضَاعَ
فعل گذرا
1
از دست دادن
تلف کردن
1.عِنْدَمَا مَرَضْتُ، أَضَاعَ الدُّكْتُور أَمَلَهُ!
وقتی بیمار شدم، دکتر امیدش را از دست داد!
2.هُوَ أَضَاعَ شَوقَهُ بِالتَّعَلُّم فِي العَائِلَة.
او اشتیاقش به یادگیری را در خانواده از دست داد.
کلمات نزدیک
وصفة
مستوصف
مرض السكر
ما بك
كرة المنضدة
غزال
جلب
حطب
حاجة
ألا
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان