خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . انداختن
2 . سخنرانی کردن
[فعل]
أَلْقَى
فعل گذرا
1
انداختن
1.فَجْأَةً أَلْقَيْتُ نَظْرَة عَلَيْهَا!
ناگهان نگاهی به او انداختم!
2.لَا تُلْقِ الأورَاقَ عَلَى الأَرْضِ.
کاغذها را روی زمین نیندازید.
2
سخنرانی کردن
سخنرانی ایراد کردن
أَلْقَى مُحَاضَرَة
سخنرانی کردن
1. أَلْقَتْ عِدَّةَ مُحَاضَرَاتٍ وَ أَصْبَحَتْ أُعْجُوبَةَ عَصْرِهَا.
1. چند سخنرانی ایراد کرد و باعث شگفتی روزگارش شد.
2. كَانَتْ تُلْقِي مُحَاضَرَاتٍ بِاللُّغَة الفَارْسِيَّة.
2. او به زبان فارسی سخنرانی میکرد.
3. هُوَ أَلْقَى مُحَاضَرَة عَنْ فَلْسَفَة فِي طَهْرَان.
3. وی در تهران درباره فلسفه سخنرانی کرد.
کلمات نزدیک
أشار
أردية
لن
وزع
واجه
إنجليزية
أنقرة
أوصى
ثقافة
حصل
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان