خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شکست خوردن
[فعل]
اِنْهَزَمَ
فعل گذرا
1
شکست خوردن
1.إِنْهَزَمَ فَرِيقُنَا فِي الشُّوطِ الأَوَّل.
تیم ما در نیمه اول شکست خورد.
2.الفَرِيقُ الَّذِي نَلْعَبُ بِهِ اِنْهَزَمَ خَمْس سَنَوَات مُتَتَالِيَة.
تیمی که در آن بازی میکنیم پنج سال متوالی شکست خوردهاست.
کلمات نزدیک
انفصل
تحمل
قاوم
استعمل
قطف
مقاتل
مجتمع
شعب
علاقة
إنتاج
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان