خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تهمت
[اسم]
تُهْمَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: تُهَم]
1
تهمت
اتهام
1.عَلَيْهِ أَنْ لَا يَتَدَخَّلَ فِي مَوضُوعٍ يُعَرِّضُ نَفْسَهُ لِلتُّهَمِ.
او نباید در موضوعی که خویشتن را در معرض تهمت قرار دهد، دخالت کند.
2.لَمْ تَثْبُتْ عَلَيْه تُهْمَةُ السَرِقَة.
اتهام سرقت علیه وی ثابت نشدهاست.
کلمات نزدیک
فالق
نوى
قلة
تدخل
مخبوء
زلل
سديد
طوبى
كلم
قفا
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان