خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . یاد کردن
2 . مرد
[فعل]
ذَكَرَ
فعل گذرا
1
یاد کردن
بهیادآوردن
1.جَدِّي ذَكَرَ أَخِيه المُتِوَفَّى.
پدربزرگم از برادر فوتشدهاش یاد کرد.
2.هُوَ ذَکَرَ صَدِيقَهُ.
او از دوستش یاد کرد.
[اسم]
ذَكَر
قابل شمارش
مذکر
[جمع: ذُكُور]
1
مرد
نر
مترادف و متضاد
أُنْثَى
1.الدِّيكُ ذَكَرُ الدَّجَاجَةِ.
خروس جنسیت نر مرغ است.
2.يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى.
ای مردم، ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم.
کلمات نزدیک
صعد
زرع
هلك
عدوان
خسران
شكرا جزيلا
عباءة
لا فرق
أرذل
أفاضل
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان