خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ریه
[اسم]
رِئَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: رِئَات]
1
ریه
1.كَانَ مُحَمَّد مُصَابٌ بِسَرَطَان الرِئَة.
محمد سرطان ریه داشت.
کلمات نزدیک
قلب
نخاع العظم
عمود فقري
عظم الأنف
عظم الفك
كبد
كلية
وريد
شريان
معدة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان