خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سفر
[اسم]
رِحْلَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: رَحَلات]
1
سفر
1.أَتَمَنَّى لَكَ رِحْلَةً مُمْتِعَةً.
امیدوارم سفر خوبی داشته باشید.
2.قُمْنَا بِرِحْلَة بِالسَّيَّارَة الرَّبِيع المَاضِي.
بهار گذشته با ماشین سفر کردیم.
3.كَمْ تَسْتَغْرِقُ الرِّحْلَةُ إِلَى مَكَّةَ؟
سفر به مکه چقدر طول میکشد؟
کلمات نزدیک
حرارة
تشاؤم
حركة
ملامة
فخر
تدقيق
غض النظر
تراب
هبط
أكمل
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان