خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تلاش کردن
2 . دویدن
[فعل]
سَعَى
فعل ناگذر
1
تلاش کردن
سعی کردن
مترادف و متضاد
اِجْتَهَدَ
جَدَّ
حَاوَلَ
1.لِمَاذَا لَا تَسْعَى لِلْحُصُولِ عَلَى دَرَجَةٍ جَيِّدَةٍ فِي الاِمْتِحَان؟!
چرا برای گرفتن نمره خوب در امتحان تلاش نمیکنید؟!
2.هُوَ يَسْعَى أَنْ يَجِدَ وَظِيفَةً جَدِيدَةً.
او در تلاش است تا شغل جدیدی پیدا کند.
2
دویدن
پیمودن
1.سَعَيْتُ بَيْنَ الصَّفَا وَ المَرْوَة.
(مسافت) بین صفا و مروه را پیمودم.
کلمات نزدیک
رغم
رسام
حروف الهجاء
أعجوبة
طرف
صماء
عمياء
مصاب
مع أن
معوق
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان