خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تاکسی
[اسم]
سَيَّارَةُ الأُجْرَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: سَيَّارَات الأُجْرَة]
1
تاکسی
مترادف و متضاد
تَکْسِي
1.أَخَذَ سَائِقُ سَيَّارَةِ الأُجْرَةِ ثَلَاثِينَ رِيَالاً مِنَ الزُّوَّارِ.
راننده تاکسی سی ریال از زائران دریافت کرد.
2.أَنَا الآن فِي سَيَّارَةِ الأُجْرَة.
من الان در تاکسی هستم.
کلمات نزدیک
دراجة
طائرة
سفينة
جسر
حقيبة السفر
سيارة
شاحنة
تسجيل إجراءات الوصول
شركة الطيران
برج مراقبة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان