خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوست
[اسم]
صَاحِب
قابل شمارش
مذکر
[جمع: أَصْحَاب]
1
دوست
مترادف و متضاد
صَدِیق
عَدوّ
1.تَظَاهَرَ بِالْغَرْقِ وَ نَادَى أَصْحَابَهُ!
او وانمود به غرقشدن کرد و دوستانش را صدا زد!
2.رَأَيْتُ صَاحِبِي فِي المَطَار.
دوستم را در فرودگاه دیدم.
کلمات نزدیک
نقار الخشب
طنين
غشاء
قفزة
نقر
طنان
ما من
أسرع
أضمر
التزام
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان