Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . نوک زدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
نَقَرَ
فعل گذرا
1
نوک زدن
1.طَائِرٌ يَنْقُرُ جِذْعَ الشَّجَرَةِ بِمِنْقَارِهِ عَشْرَ مَرَّاتٍ فِي الثَّانِيَةِ عَلَى الأَقَلِّ.
پرندهای است که تنه درخت را با نوکش دستکم ده بار در ثانیه میزند.
2.نَقَرَ الدَّجَاجُ عَلَى تِلْكَ البَذْرَة.
مرغ به آن دانه نوک زد.
کلمات نزدیک
نسيج
منتصف
زقزاق
انتهى
أحدث
قفزة
غشاء
طنين
نقار الخشب
صاحب
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان