خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شکار کردن
[فعل]
صَادَ
فعل گذرا
1
شکار کردن
گرفتن
1.أَلْقَى خَلِيل شَبَكَتَهُ فِي البَحْرِ، فَصَادَ سَمَكاً كَثِيراً.
خلیل تور خود را به دریا انداخت، و ماهی زیادی گرفت.
2.إِذَا وَقَفَ طَيْرٌ عَلَيْهَا تَصِيدُهُ.
اگر پرندهای روی آن بایستد، آن را شکار میکند.
کلمات نزدیک
درى
انطلاق
شهد
منكر
إعجاب بالنفس
تفكر
حية
دود
ذيل
أحدث
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان