خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عمر کردن
2 . ماندگار شدن
3 . زندگی
[فعل]
عَمَرَ
فعل ناگذر
1
عمر کردن
1.عَمَرَ جَدِّي فَبَلَغَ التِّسْعِين.
پدربزرگم عمر کرد و به نود سالگی رسید.
2
ماندگار شدن
1.الحِكْمَةُ تَعْمُرُ فِي قَلْبِ المُتَوَاضِعِ، وَ لَا تَعْمُرُ فِي قَلْبِ المُتَكَبِّرِ الجَبَّارِ.
حکمت در قلب انسان متواضع ماندگار میشود، و در قلب انسان ستمگر ماندگار نمیشود.
[اسم]
عَمْر
قابل شمارش
مذکر
[جمع: أَعْمَار]
1
زندگی
عمر
1.كَمْ يَبْلُغُ مُتَوَسِّط أَعْمَار الحَيَوَانَات؟
متوسط عمر حیوانات چقدر است؟
کلمات نزدیک
مختال
تربوي
نموذج
قيم
أقام
إذن
غض
اقتصاد
نهى
جبار
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان