خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ستون
[اسم]
عَمُود
قابل شمارش
مذکر
[جمع: أَعْمِدَة]
1
ستون
1.الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّين.
نماز ستون دین است.
2.فَجْأَةً سَقَطَ العَمُود!
ناگهان ستون افتاد!
3.فِي وَسَطِ القَاعَةِ عَمُودٌ يَحْمِلُ السَّقْفَ.
در وسط سالن، ستونی قرار دارد که سقف را نگه میدارد.
کلمات نزدیک
صلاة
هل
رمان
رب
جزاء
إن
جليس السوء
جوال
حسام
حسن العهد
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان