خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کاروان
[اسم]
قَافِلَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: قَوَافِل]
1
کاروان
1.هَذِهِ قَافِلَةٌ وَ سَوفَ نُسَافِرُ مَعَهَا.
این یک کاروان مسافرتی است و ما با آن سفر خواهیم کرد.
2.وَصَلَتِ القَافِلَةُ عِنْدَ غُرُوب الشَّمْسِ.
کاروان در غروب آفتاب رسید.
کلمات نزدیک
ضغط الدم
شراب
سفرة
سافر
حبة مسكنة
كرة المنضدة
ما بك
مرض السكر
مستوصف
وصفة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان