خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مقاومت کردن
[فعل]
قَاوَمَ
فعل ناگذر
1
مقاومت کردن
1.لَقَدْ قَاوَمَ شَعْبُنَا مِنَ البِدَايَة.
مردم ما از ابتدا مقاومت کردهاند.
2.هُوَ قَاوَمَ عِنْدَ اِعْتِقَالِه!
او در هنگام دستگیریاش مقاومت کرد.
کلمات نزدیک
استعمل
قطف
ملجأ
ملأ
حادثة
تحمل
انفصل
انهزم
مقاتل
مجتمع
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان