خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . كليه
2 . دانشکده
[اسم]
كُلْيَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: كُلْيَات]
1
كليه
1.لَهَُ كُلْيَة إِصْطِنَاعِيَّة.
او كليه مصنوعی دارد.
[اسم]
كُلِّيَّة
قابل شمارش
مونث
[جمع: كُلِّيَّات]
1
دانشکده
1.أَظُن رَأَيْتُ صَدِيقَتِي فِي كُلِّيَةِ الصَّيْدَلَة!
فکر میکنم دوستم را در دانشکده داروسازی دیدم!
2.أَنَا أَدْرُسُ فِي كُلِّيَّةِ الهَنْدَسَة.
من در دانشکده مهندسی درس میخوانم.
کلمات نزدیک
كبد
رئة
قلب
نخاع العظم
عمود فقري
وريد
شريان
معدة
معي
مثانة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان