خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باتلاق
[اسم]
مُسْتَنْقَع
قابل شمارش
مذکر
[جمع: مُسْتَنْقَعَات]
1
باتلاق
مرداب
1.هَلْ وَجَدْتَ المُسْتَنْقَع؟
آیا باتلاق را پیدا کردی؟
2.هُوَ وَصَلَ إِلَى مَنَاطِقَ فِيهَا مُسْتَنْقَعَاتٌ مِيَاهُهَا ذَاتُ رَائِحَةٍ كَرِيهَةٍ.
او به مناطقی رسید که در آن مردابهایی بود که آبهایش بوی ناپسندی داشت.
کلمات نزدیک
واد ضيق
تل
صخرة
شلال
منحدر
غابة استوائية
مجرى
حمة
ساحل
جرف
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان