خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مرگ
[اسم]
مَوت
قابل شمارش
مذکر
[جمع: أَمْوَات]
1
مرگ
مترادف و متضاد
حَیَاة
وِلَادَة
1.أَنَا تَكَلَّمْتُ مَعَهَا قَبْل مَوت أُمّهَا.
من قبل مرگ مادرش با او صحبت کردم.
2.هَلْ تَخَافُ مِن المَوت؟
آیا از مرگ میترسی؟
کلمات نزدیک
حب
بنت
ولد
طفل
امرأة
ولادة
صديق
جامعة
خطيب
خطيبة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان