1 . کارمند
[اسم]

مُوَظَّف

قابل شمارش مذکر
[جمع: مُوَظَّفُون]

1 کارمند

  • 1.أَخِي مُوَظَّفٌ وَ يَعْمَلُ لِحُكُومَتِنَا.
    برادرم کارمند است و برای دولت ما کار می‌کند.
  • 2.عَلَى المُوَظِّفِ أَنْ يَتَّصِلَ بِشَرِكَتِنَا فِي السُّورِيَا.
    کارمند باید با شرکت ما در سوریه تماس بگیرد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان