خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گریه کردن
[فعل]
نَاحَ
فعل ناگذر
1
گریه کردن
شیون کردن
1.إِنْ شَكَوتُ إِلَى الطَّيْرِ نُحْنَ فِي الوُكَنَاتِ.
اگر به پرندگان شکایت برم، در لانهها شیون کنند.
2.فُجِعَتِ الأُمُّ بِمَوتِ إِبْنِهَا، فَهِيَ تَبْكِي وَ تَنُوحُ.
مصیبت سختی بر آن مادر بهسبب فوت پسرش وارد شد، به همین دلیل او گریه و شیون میکرد.
کلمات نزدیک
ممزوج
مليح
مرر
محمدة
مجرب
وصف
اتقى
إثم
استهزأ
اغتاب
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان