خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پنجره
[اسم]
نَافِذَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: نَوَافِذ]
1
پنجره
1.أُرِيدُ أَنْ أُنَظِّفَ النَّافِذَة.
میخواهم پنجره را تمیز کنم.
2.تَعَال لِنَجْلِس جَنْبَ النَّافِذَة وَ نَتَكَلَّم مَعاً.
بیا کنار پنجره بنشینیم و با هم صحبت کنیم.
کلمات نزدیک
صف
قمرة القيادة
سترة النجاة
جناح
طائرة مروحية
طائرة شراعية
طائرة شحن
درجة رجال الأعمال
درجة إقتصادية
درجة أولى
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان