خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . واجب بودن
[فعل]
وَجَبَ
فعل ناگذر
1
واجب بودن
باید
1.يَجِبُ أَنْ أَكْتُبَ رِسَالَةً لَهَا.
من باید نامهای برای او بنویسم.
2.يَجِبُ عَلَى كُلِّ مُوَاطِنٍ صِيَانَةُ هَذِهِ الأَنَابِيبِ وَ الاِتِّصَالُ بِالشَّرِكَةِ عِنْدَ مُشَاهَدَةِ الخَطَرِ.
بر هر هموطنی واجب است که از این لولهها نگهداری کند و هنگام دیدن خطر، با شرکت تماس بگیرد.
کلمات نزدیک
مواد التجميل
مصفى
استغرق
أقل خطرا
إنذار
سماد
تحذيرية
ناقلة النفط
مبيدة الحشرات
صيانة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان