خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جوان کمسال
[صفت]
يَافِع
قابل مقایسه
1
جوان کمسال
جوان در آستانه بلوغ
1.بَدَأَ مُحَمَّد العَمَلَ وَ هُوَ غُلَامٌ يَافِعٌ.
محمد کار را شروع کرد در حالی که جوان کمسالی بود.
کلمات نزدیک
معزز
ما أسرع
لان
فسيلة
غليظ القلب
حظ
بسمة
مجيب
أنار
انشراح
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان