[صفت]

frei

/fʁaɪ̯/
قابل مقایسه

1 آزاد رها

مترادف و متضاد nicht beschränkt unabhängig ungehindert
  • 1.Die politischen Häftlinge sind immer noch nicht frei.
    1. زندانیان سیاسی هنوز آزاد نیستند.
  • 2.War er nicht frei wie der Vogel in der Luft.
    2. او مانند پرنده‌ای در هوا [آسمان] آزاد نبود.
  • 3.Wie entstehen freie Elektronen?
    3. الکترون‌های آزاد چگونه ایجاد می‌شوند؟

2 بدون بدون وجود، بدون نیاز به

frei von Schuld/Schmerzen/Beschwerden/...
بدون گناه [بی‌گناه]/درد/اختلال (بیماری)/...
  • 1. Das Brot ist frei von Konservierungsstoffen.
    1. نان بدون مواد نگه‌دارنده است.
  • 2. Er ist frei von Schuld.
    2. او بی‌گناه است.
rezeptfrei/alkoholfrei/...
بدون نسخه/بدون الکل/...
  • 1. Dieses Medikament ist rezeptfrei.
    1. این دارو بدون نسخه است.
  • 2. Ich trinke nur alkoholfreies Bier.
    2. من فقط آبجوی بدون الکل می‌نوشم.

3 خالی اشغال‌نشده

مترادف و متضاد leer unbesetzt vakant
  • 1.Dort oben ist eine Wohnung frei.
    1. آن بالا یک آپارتمان خالی است.
  • 2.Ist der Platz noch frei?
    2. این‌جا هنوز خالی است؟

4 تعطیل (روز) آزاد

  • 1.Heute ist mein freier Tag.
    1. امروز روز تعطیل من است.
frei haben
تعطیل بودن
  • Ich habe heute frei.
    من امروز تعطیل هستم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان