[اسم]

die Frechheit

/ˈfʀɛçhaɪ̯t/
قابل شمارش مونث
[جمع: frechheiten] [ملکی: frechheit]

1 گستاخی وقاحت

  • 1.Sie hatte die Frechheit, mich eine Stunde warten zu lassen.
    1. او این گستاخی را داشت که من را یک ساعت منتظر بگذارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان