خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اصلا
[قید]
überhaupt
/yːbɐˈhaʊ̯pt/
غیرقابل مقایسه
1
اصلا
در کل، ابدا
مترادف و متضاد
ganz und gar nicht
1.Die Suppe schmeckt mir überhaupt nicht.
1. این سوپ از نظر من اصلا هیچ مزهای ندارد.
2.Du willst mit meinem Auto fahren? Hast du überhaupt einen Führerschein?
2. تو میخواهی با ماشین من رانندگی کنی؟ تو اصلا گواهینامه داری؟
3.Er hat wieder mal überhaupt nichts verstanden.
3. او باز هم اصلا هیچ چیز نفهمید.
4.Tut mir leid. Ich habe überhaupt keine Zeit.
4. ببخشید من اصلا وقت ندارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
überhand
übergreifend
überglücklich
übergewichtig
übergewicht
überheblich
überheblichkeit
überholen
überholspur
überholt
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان