خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . واگذار کردن
2 . پخش کردن (برنامه رادیویی یا تلویزیونی)
3 . ترجمه کردن
[فعل]
übertragen
/ˌyːbɐˈtʀaːɡn̩/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: übertrug]
[گذشته: übertrug]
[گذشته کامل: übertragen]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
واگذار کردن
ارجاع کردن
1.Er hat sein Amt an einen Unbekannten übertragen.
1. او دفترش [سمتش] را به یک غریبه واگذار کرد.
2
پخش کردن (برنامه رادیویی یا تلویزیونی)
1.Der Sender übertrug die Rede des Präsidenten.
1. شبکه (تلویزیونی) سخنرانی رئیس جمهور را پخش کرد.
2.Die Tennisspiele werden täglich direkt übertragen.
2. مسابقات تنیس، روزانه به صورت مستقیم پخش میشوند.
3
ترجمه کردن
برگرداندن
1.Sie hat den Roman aus dem Spanischen ins Russische übertragen.
1. او رمان را از اسپانیایی به روسی ترجمه کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
übertragbar
übertrag
übersättigen
überstürzt
überstürzen
übertragung
übertreffen
übertreiben
übertreibung
übertreten
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان