خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زیادهروی کردن
[فعل]
übertreiben
/yːbɐˈtʀaɪ̯bn̩/
فعل گذرا
[گذشته: übertrieb]
[گذشته: übertrieb]
[گذشته کامل: übertrieben]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
زیادهروی کردن
افراط کردن
مترادف و متضاد
maßlos sein
übersteigern
untertreiben
1.Ein bisschen Sport ist gesund. Aber man sollte es nicht übertreiben.
1. کمی ورزش برای سلامتی مفید است. اما آدم نباید زیادهروی بکند.
mit etwas (Dat.) übertreiben
در چیزی زیادهروی کردن
Übertreib es nicht mit dem Training!
در تمرین زیادهروی نکن!
تصاویر
کلمات نزدیک
übertreffen
übertragung
übertragen
übertragbar
übertrag
übertreibung
übertreten
übertretung
übertrieben
übertritt
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان