خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دستور
[اسم]
die Anordnung
/ˈanˌʔɔʁdnʊŋ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Anordnungen]
[ملکی: Anordnung]
1
دستور
فرمان
1.Der Prozess begann mit einer Anordnung des Richters.
1. روند با یک دستور قضایی شروع شد.
2.jemandes Anordnungen befolgen
2. دستورهای کسی را دنبال کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
anordnen
anorak
anonymität
anonym
annähernd
anorektisch
anorexie
anorganisch
anpacken
anpassen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان