خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . درخواست کردن
[فعل]
auffordern
/ˈaufˌfɔʁdɐn/
فعل گذرا
[گذشته: forderte auf]
[گذشته: forderte auf]
[گذشته کامل: aufgefordert]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
درخواست کردن
از کسی خواستن
1.Er fordert sie zum Tanz auf.
1. او ازش خواست تا برقصند.
2.Sie forderte mich auf, meine Meinung zu sagen.
2. او از من خواست تا نظرم را بگویم.
3.Sie forderte uns auf, im Wartezimmer Platz zu nehmen.
3. او از ما خواست، تا در اتاق انتظار بنشینیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
auffinden
auffindbar
auffassung
auffassen
auffanglager
aufforderung
aufforsten
aufforstung
auffressen
auffrischen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان